.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

اعتماد به نفس

خودت را به حساب بیاور

بايد به اين حقيقت ناراحت کننده اذعان نمود که درصد بالايي از ما اين عادت منفي را داريم که خود را دست کم گرفته و وضع خود را بيش از اندازه وخيم می­دانيم.تصور مي­کني که مثلاً «خيلي چاق هستی»، «خوب نيستی» يا «هيچوقت هيچ کاري را درست انجام نمي­دهی».

آيا شما تا به حال گرفتار اين وضع شده ايد؟

اشکال کار اين است که اهميتي به جنبه­هاي خارق العاده و صفات مثبت خود نمي­دهيد و هميشه براي تأييد آن نکاتي که جستجو ميکنيد شواهدي مي يابيد. به عبارت ديگر، همه ما تمايل داريم که دلايل صحت فرضيات خود(حال هرچه که هست) را بيابيم، زيرا همواره مي­خواهيم خود را معتبر بدانيم. مثلاً اگر توجه کامل شما معطوف به 2 کيلو اضافه وزن باشد که نمي­توانيد کم کنيد و دائماً قطر کمربند خود را امتحان مي­کنيد، در واقع يادتان ميرود که از نعمت سلامتي کامل خود تقدير وتحسين کنيد. اگر به خود بگوييد «از اجتماع خانوادگي تنفر دارم» با روي­دادن هراتفاق خانوادگي به دنبال شاهدي بر نارضايتي خود خواهيد بود. اگر به جاي اینکه توجه خود را مثلاً بر خاله خود که صدايي تيز و نازک دارد، يا برادري که علاقه به لاف زدن دارد، يا توجه و انتقاد نسبت به يکي از افراد خانواده که عادتي منفي دارد جلب نماييد، از وجود آنها لذت ببريد، در مجموع از اين که خانواده شما تشکيل شده از گروهي خويشان خوب، تعجب نمي­کنيد.

پس، مي بينيد اگر به هر دليلي خود را دست کم بگيريد، در هر صورت گواهي بر حقانيت خود خواهيد يافت و سهم به سزايي در کاهش اعتماد به نفس و احساسات منفي خود ايفا ميکنيد. دست کم گرفتن به جاي آنکه کاستي­هاي شما را رفع کند، با بذل توجه و انرژي غيرضروري نسبت به کارهاي اشتباه، باعث تقويت آنها مي­گردد. اين مسئله بايد مورد بررسي قرارگيرد که با اين که به خوبي مي­دانيم تنها نتيجه و دورنماي ممکن براي اين امر، احساسات منفي و کاهش حس قدرشناسي ما از ارمغان زندگي است، چرا به اين کار ادامه ميدهيم؟ دست کم گرفتن موجب مي­شود تا ديگران تصور کنند که شما نوعي احساس­گناه داريد. افرادي که معمولاً خود را دست کم مي­گيرند، افرادي شاکي به نظر مي­رسند که ارزشي براي زندگي خود قائل نيستند و به علاوه الگوي بدي براي فرزندان، خانواده و دوستان خود به حساب مي­آيند.

مسلماً هر کسي در وجود خود جنبه هايي دارد که مي­تواند و مي­خواهد اصلاح نمايد. مثلاً، يکي از بي شمار کارهايي که مي خواهيم انجام بدهيم، تقويت صبر در خودمان است. گاهي احساس مي­کنيم(که البته اين احساس حقيقت هم دارد) که خيلي واکنش پذير هستيم و زود آشفته مي­شويم. اما منظور آن نيست که چون مي­دانيم از کمال دور هستيم، به خود صدمه بزنيم و خود را دست کم بگيريم. با اين کار فقط به مشکل مي­افزاييم و احساس بدتري را درخود ايجاد مي­کنيم. بهترين کار آن است که بدانيم قابليت بالاتري براي­پيشرفت در ما وجود دارد و تصميم بگيريم و با خود عهدکنيم که صبر و شکيبايي­خود را افزايش دهيم. هرچه بيشتر خود را عفو نماييم و نسبت به خود صبورتر باشيم، آسانتر مي­توانيم در مسير رشد و ترقي بمانيم و بيشتر امکان دارد نسبت به ديگران شکيبا باشيم. به اين روش ادامه دهيد و سعي در اصلاح خود نماييد. ضعفهاي خود را بشناسيد، هرکاري مي­توانيد براي ايجاد يک تغيير درخود، انجام دهيد ولي سخت نگيريد. خود را در مقابل ديگران و حتي در خلوت خود، دست کم نگيريد. هيچکس ميل ندارد بشنود شما خود را دست کم مي­گيريد و اميدوارم درک کنيد که اين صفت تا چه حد مخرب است. پس بر آن غالب شويد! هيچ يک از ما کامل نيست. اما دست کم گرفتن خود، درمان اين درد و واقعيت زندگي نيست. آگاه باشيد که براي اصلاح هر موردي، بدترين کار انتقاد و سرزنش از خود است.

آرامش در بدترین شرایط، با تمدد اعصاب تدریجی

تصور کنيد امروز بدترين روز زندگي خود را تجربه کرده­ايد. مثلاً کارفرماي شما در مقابل ديگران به شما توهين نموده و وقتي در راه برگشت از رستوران بوديد، با اتومبيل ­خود تصادف ­کرده و اين باعث دير رسيدن به جلسه بعد از ظهر گرديده و موجب برخورد شديدتر کارفرما شده است. يا هنگام مراجعه به خانه ليز خورده و با کمر روي زمين مي­افتيد. با دردسر فراوان وارد اتومبيل شده و با سرعت هرچه تمام به طرف منزل حرکت کرده و به دليل سرعت غيرمجاز توسط پليس جريمه مي شويد... تصورش را بکنيد.

بعد از تلوتلو خوردن و بازکردن در منزل فقط مي­خواهيد استراحت کرده و آرامش خود را بدست آوريد. بنابراين ممکن است با يک نوشيدني خنک و تماشاي تلويزيون خود را آرام و ريلکس کنيد. اما اين کار توصيه نمي­شود. شما قصد داريد استرس را از خود بيرون نماييد و هدف فقط استراحت کردن نيست. بهترين راه براي تمدد اعصاب اين است که شما به تدريج احساسات خود را ارضاء نمايید.

لازم نيست حتماً براي ريلکس شدن به قله کوه برويد، فقط کافي است خود را در يک منظره معمولي کوچک غوطه ور سازيد. براي مثال اگر تابلوي نقاشي زيبايي درخانه يا محل کارتان داريد، آن را مجسم کرده و زيبايي آنرا مورد تحسين قرار دهيد. اگر آکواريومي پر از ماهي هاي رنگارنگ داريد، براي مدتي به حرکات روان آنها نگاه کنيد، تا به آرامش برسيد.

احساسات خود را برانگيز!!!

سعي کنيد از کارهايي که باعث ايجاد هيجان و تنش در شما مي­گردد، اجتناب نماييد. بکار بردن يک هدفون مي تواند از شنيده شدن صداهاي مزاحم جلوگيري کرده و باعث آرامش بيشتر گردد.

مطابق با ذائقه خود يک فنجان چاي، آب ميوه خنک يا آب سرد ميل کنيد.

حس بويایي را فراموش نکنيد.

بوي عود، يک شمع معطر و يا عطر مورد علاقه همسرتان مي­تواند شما را آرام کند. حتي مي­توانيد به حمام رفته با صابونهاي مايع و معطر بدن خود را بشوييد.

اگر کسي هست که مي تواند شما را ماساژ دهد، از او بخواهيد اينکار را انجام دهد.

محققان مي­گويند که ماساژ مناسب مي­تواند هورمونهاي ايجاد استرس را کاهش داده و تنش را از بين ببرد. اگر تنها هستيد کمي شانه ها و گردن خود را مالش داده و به آرامي دستها و پاهايتان را ماساژ دهيد.

با گوش دادن به موزيکي دلپذير شروع کنيد. سپس روي سطحي راحت دراز بکشيد. چشمانتان را بـسته و نفسي عميق بکشيد. اجازه دهيد شکمتان به طرف بالا و پايين حرکت کند. در همان حـال کـه بـا آرامـش دراز کـشيده­ايد، روي پاک کردن ذهن خود تمرکز کنيد تا احساس آرامش بيشتري داشته باشید؟

اکنون نوبت تمرين اصلي است:

از قسمت بالا با چشم­ها شروع مي­کنيم. چشمان خود را به هم فشار داده و پيشاني را به سمت بالا نگاه داريد گويي درحال تحمل يک فشارعصبي زياد مي­باشيد. چند لحظه به همين صورت صبر کنيد. سپس چشمان خود را رها کرده و آرام روي هم قرار دهيد. احساس کنيد که تنشها از چشمانتان جدا مي­شوند. از اين ملايمت براي چند لحظه لذت برده و دوباره از ابتدا شروع کنيد.

به سراغ آرواره و فک رفته و همين تمرين را در اين قسمت تکرار کنيد. عضلات فک و آرواره خود را منقبض و بعد از مدتي کوتاه، رها سازيد تا تنش از شما دور شود. به هميـن ترتيب به طرف قسمتهاي پايينتر بدن مانند گردن، شانه ها، قفسه سينه و... برويد. هر از گاهي مکث کرده و ببينيد در قسمتهاي بالاتر هنوز احساس استرس مي­نماييد يا خير. اگر تنش زدایي به طورکامل انجام نگرفته بود به آن قسمت برگشته و تمرين را تکرار کنيد. (معمولاً چشم ها و آرواره نياز به تکرار تمرين خواهند داشت).

به همين منوال ادامه دهيد تا به شکم، ران، ساق و در انتها به کف پاها برسيد. بسته به وقتي که شما اختصاص مي دهيد و زماني که بدن شما براي ريلکس شدن نياز دارد اين تمرين ممکن است از 15 دقيقه تا 1 ساعت به طول بينجامد.

عهدنامه و فرمول اعتماد به نفس

1. من مطمئن هستم که می­توانم به هدفی که در زندگی دارم برسم. من از خود انتظار دارم که بامداومت در راستای این خواسته حرکت کنم.

2. من می­دانم که اندیشه­های غالب ذهن من خود را باز تولید می­کنند، وسیله­ای برای عمل و اقدام می­شوند و به تدریج به یک واقعیت فیزیکی تبدیل می­گردند. از این رو، هر روز30 دقیقه به شخصیتدلخواهم فکر می­کنم تا تصویر ذهنی مناسبی از این شخصیت دلخواه در من ایجاد شود.

3. من به استناد اصل تلقین به خود، می­دانم هر میلی که من به گونه­ای آن را در ذهن خود داشته باشم، با ایجاد میل، عمل مرا در راستای هدفم هدایت می­کند. به همین دلیل روزی 10 دقیقه از وقتم را به ایجاد اعتماد به نفس در خودم اختصاص می­دهم.

4. من هدفهای قطعی و مشخصم را بر روی برگه کاغذی مي­نويسم. مدام در تلاش­هستم تا برای رسیدن به خواسته خود از اعتماد به نفس کافی برخوردار شوم.

5. من خوب می­دانم که هر ثروت یا مقامی اگر براساس واقعیتها و بر محورعدالت به دست آمده باشدبادوام است. بنابراین تمام تلاشم را به كار مي­گيرم تا به گونه اي اقدام كنم که به همه افراد درگیر سودی عاید کنم.

6. من از نیروی دیگران استفاده می­کنم. دیگران را تشویق می­کنم که به من کمک کنند. خود من هم در کمک به دیگران پیش قدم می­شوم. من از تنفر، حسادت، رشک، خودخواهی، خودپرستی و همه رذيلتهاي اخلاقي و انساني جدا هستم. به جای­آن، عشق و محبت درقبال دیگران را انتخاب کرده­ام زیرا می­دانم که ذهنیت منفی نسبت به دیگران هرگز نمی­تواند اسباب موفقیت شود. کاری می­کنم که دیگران مرا باور کنند زیرا به آنها و به خودم ایمان دارم.

7. من این عهدنامه و فرمول را امضا میکنم و آن را به حافظه خود می­سپارم. نوشته خود را روزی یکبار با صدای بلند می خوانم. من ایمان راسخ دارم که اين فرمول بر اندیشه و اعمال من تأثیر می­گذارد تا متکی به نفس و موفق­گردم.

در این عهدنامه و فرمول، قانونی طبیعی وجود دارد. مهم نیست که به این قانون چه اسمی می­دهیم مهم این است که این قانون در جهت موفقیت انسان کار می­کند، کافیست از آن استفاده سازنده بکنیم. اما استفاده نابجا از آن هم به همین اندازه مخرب است. در این جا به نکته مهمی برمی­خوریم. اشخاصی که شکست می­خورند و زندگیشان به بدبختی و پریشانی می­انجامد کسانی هستند که نکته­های منفی را به خود تلقین می­کنند. این حقیقت را فراموش نکنیم که اندیشه به معادل فیزیکی خود تبدیل می­شود.

شخصیت و اندیشه ها

تا حالا به ذهنتان آمده است كه چرا به بعضي افراد احترام گذاشته مي­شود و به بعضي نه؟ چرا بعضي از مردم، در انسان تحسين و ادب و اعتماد برمي­انگيزند در حاليكه بقيه اينطوري نيستند؟ و البته با كمي دقت مي­توان فهميد كساني كه جلب اعتماد بيشتري ميكنند موفقترينها هستند. پاسخ اين معما به نظرتان چيست؟ من جوابش را مي­گویم: "شيوه تفكر" موجب چنين تفاوتهايي مي­شود. چون ديگران همان چيزي را در ما مي­بينند كه ما در خودمان مي­بينيم؛ چون فكر، عمل را تعيين مي­كند و عمل هم متقابلاً، تعيين كننده واكنشي است كه ديگران نسبت به ما نشان ميدهند.

اعتماد به نفس چگونه به وجود می­آید؟

ایمان و اعتماد، نیروهای­خلاقه و سازنده اهداف­بشرندکه به خودشکوفایی و پیشرفت­می­انجامند و موجب پیشروی انسان در مسیر اهدافش میشوند. با اعتماد واقعی وخالصانه درحقیقت باورهایمان را نسبت به خویش عمیق­تر می­کنیم که این خود موجب دلگرمی، پشتکار و سختکوشی میشود.

اعتماد به نفس به میزان­علاقه، اطمینان و غروری­که نسبت به خود دارید می­گویند و یا اعتماد به نفس به باورشما نسبت به تواناییهای بیرونی شما گفته می­شود. اما همیشه افراد زیادی وجود داشته­اند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی می­بینند و به همین دلیل پیدا کردن تواناییهای خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.

هرچند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینه­ای اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبه­های به خصوص هر فرد­است. به طورمثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد به نفس ندارند، زندگی اجتماعی برایشان بسیار دشوار­ می­شود. این افراد تصور­خواهند کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشه­ای تنها بنشینند.

در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است فرد همچنان در رابطه­ای که خود میداند بسیار برای وی مسموم و ناسالم است باقی بماند درحالی­که آگاهی کامل دارد که اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که فرد تصور میکند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.

این مسئله میتواند در زندگی کاری افراد هم تأثیر منفی بگذارد. کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و علاقه در فرد برای پیشرفت میشود.

اما اگر این مسئله را در مقیاس کلی­تر بررسی کنیم، فرد فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصورمیکند که توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است که این رویه را تغییر داده و این را باورکنید که شما قادر به انجام هر کاری که می­خواهید، هستید.

اعتماد به نفس دارای سه مرحله است:

اول اعتماد به نفس حاصل از نادانی

دوم عدم اعتماد به نفس حاصل از آگاهی به نادانی

سوم اعتماد به نفس حاصل دانایی

خیلی­ها را دیده ام که ظاهرا مشکلی با خود و با زندگی ندارند بخصوص در سن نوجوانی و جوانی. چیزی برای خجالت کشیدن و یا شرمنده بودن در زندگیشان نیست.

مجبور نیستند به کسی بگویند ببخشید. هنگام بحث و مجادله­گویی همیشه حق با آنهاست .

از همه مهمتر هرگز احساس گناه نمی کنند(احساس گناه، بدترین آفت اعتماد به نفس است).

از اینکه به دیگران احترام نگذارند و یا حتی بی­احترامی کنند ابایی ندارند .

هنگام حرف زدن لازم نیست حرفشان را سبک سنگین کنند و از نتیجه آن هرگز خجالت زده و شرمگین نمی شوند. سالها فکر می کردم این گونه آدمها دارای اعتماد به نفس و شجاعت هستند اما بالاخره فهمیدم که اعتماد به نفس آنها حاصل نادانی و جهالت و پایین بودن سطح­آگاهی­شان است .آنها نمی دانند که زشت هستند و نمی­دانند زیبایی­چیست  خود را می­بینند و بس و چون نمیدانند میزان نادانی­شان­چقدراست مشکلی با خود ندارند و این به ظاهر حداقل برای من اعتماد به نفس به نظر می­آمد.

و اما دسته دوم در مقابل به نظر آدمهای ضعیفی می­آیند و گه گاه مورد تمسخر دسته اول نیز قرار می­گیرند.

و من بعدها فهمیدم آنها که ضعف اعتماد به نفس دارند از انسانهای دسته اول برتر هستند چرا که آنها به ضعفها و نواقص و زشتیهای خود آگاه گشته­اند و این خیلی باارزش است  اما مشکل آنها اکنون این است که تواناییها و ارزشهای خود را در نیافته­اند و نمیدانند هر کرمی­که در پیله خود فرو می­رود روزی  پروانه­ای زیبا می­شود.

مشکل بزرگ و اصلی افراد گروه دوم این است که عزت نفس ندارند و احساس گناه می­کنند.

آنها زود خجالت زده می­شوند و در لاک دفاعی فرو می­روند.

برعکس افراد گروه اول بیشتر حالت تهاجمی دارند و یا همواره در حال انتقاد و تمسخر دیگران هستند. آنها در هر موردی نظر می دهند گویی که در همه علوم کارشناس هستند.

افراد گروه سوم کسانی هستند که بر جهل خود واقف گشته­اند و راه دانایی پیش گرفته­اند برخی صاحب قدرت و دانش و ثروت میشوند و بعضی علاوه بر اینها به فروتنی نیز می رسند.

اگر این اعتمادبه نفس همراه با عشق و فروتنی باشد بسیار سازنده و مثبت­است و اگر به غرور و تحقیر دیگران منجر شود به نوعی نتیجه یک نادانی بزرگتر است.

اعتماد به نفس در کل حاصل عزت نفس­است. ما به جای احساس­گناه و سرزنش­ خویشتن(بخاطر کاستیها و اشتباهاتمان)باید احساس­مسئولیت را جایگزین کنیم و علاوه بر دوست­ داشتن ­خودمان(عزت­نفس) دیگران را هم به همان میزان باارزش بشماریم و دوست بداریم(عشق و فروتنی).

برای اینکه بر ارزشهای خود واقف ­شویم و به عزت نفس برسیم باید شناخت و آگاهی پیدا کنیم و تجربه کسب کنیم.

به علاوه دانستن یک مهارت، مثل نواختن یک ساز یا دانستن یک هنر یا یک زبان یا هر مهارت دیگری که برای اطرافیان ما جالب باشد می تواند در رشد اعتماد به نفس ما بسیار موثر باشد.

آنان که با زشت جلوه دادن دیگرا ن سعی در زیبا دیدن خود می کننند به  جایی نخواهند رسید.

بعضی­ها سعی می­کنند همیشه در میان افراد ضعیف­تر و فقیرتر و کم­سوادتر و پایین­تر از خود باشند تا بدین گونه احساس بزرگی­کنند اما به محض اینکه با فردی برتر از خود برمی­خورند دیوار اعتماد به نفسشان فرو می­ریزد.

چه چیز منجر به فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس می­شود؟

اعتماد به نفس پایین ممکن است در شرایط مختلف ایجاد شود. در محیط­های اجتماعی ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر می­کنند. وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی دراین زمینه مؤثر است.

محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافته­اید نیز بسیار روی اعتماد به نفس شما تأثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس نکرده است که فردی بخصوص­است و از طرف والدین حمایت نمی­شده­است، با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.

محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تأثیر دارد. اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.

 

 

چه کسانی در معرض ابتلا به آن هستند؟

چون عوامل بسیاری ممکن است به از دست دادن اعتماد به نفس بیانجامد، میتوان گفت که همه در معرض خطر ابتلا به آن هستند اما بعضی شرایط نسبتاً جدی تری دارند.

همه انسانها ممکن است در یک جنبه از زندگی خود احساس کمبود اعتماد به نفس داشته باشند. اما همیشه راه­هایی برای مقابله با این مشکلات وجود دارد. در اینجا راههایی را به شما معرفی می­کنیم که با انجام آنها بتوانید ارزش خود را در نظر خودتان بالاتر ببرید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید.

سؤال- چه چيزی باعث شده است كه بعضي از ما اعتماد به نفسمان كم بشود؟

جواب- به طور كلي مي­شود گفت، كساني كه كمبود اعتماد به نفس دارند، در واقع بر اساس يك برنامه­ريزي ساده يك دروغ به خودشان گفته­اند و با تكرارآن، آن را باور كرده­اند! مثلاً يكبار به خودشان گفته­اند من از روي يك جوي آب نمي­توانم بپرم و اينقدر اين را تكرار كرده­اند كه حالا ديگر از روي يك كاشي هم نمي­توانند، بپرند!

اما اين نتوانستن يك دروغ است! چرا؟

چون انسان­الهي كه خدا خلق كرده يك انسان سالم، شاد، آرام، با لياقت، باجرأت و... است. اما چون ما به خودمان دستور عوضي و اشتباه داده­ايم و به خودمان گفتيم كه من نمي­توانم، كم­كم به يك­آدم بي­شهامت افسرده نالايق تبديل­شديم. حالا همان طور­كه با گفتن آن دروغ به خودمان از يك انسان­الهي به يك انسان ترسو تبديل شديم به همان­روش اما معكوس دوباره بايد يك انسان­سالم توانا بشويم. انسان­الهي يعني انساني كه قابليتها و تماميتهاي خودش را بشناسد و باوركند. وقتي­ما راهمان را پيدا­مي­كنيم و خودمان و نيروهایمان را مي­شناسيم، وقتي ما توانمنديهایمان را مي­شناسيم در واقع، توانمندي و قدرت خدا را مي­شناسيم به همين دليل به انسان الهي تبديل مي­شويم و اين همان چيزي است كه خدا ما را براي آن خلق كرده است.

علائم كمبود اعتماد به نفس

1- از دست دادن وزن و اشتها.

2- پرخوری.

3- یبوست و اسهال.

4- اختلالات خواب(بی‌خوابی یا مشكل در به خواب رفتن یا بیدار خوابی).

5- پرخوابی.

6- شكایت از خستگی.

7- كناره‌گیری از فعالیت‌ها.

8- شركت نكردن در بحث‌ها و گفت‌وگوها(تمایل به بودن درحاشیه)، بیشتر شنونده بودن تا شركت کننده بودن.

9- كاهش میل جنسی.

10- كاهش رفتارهای خودانگیخته.

11- حالت نامناسب بدنی.

12- حالت اضطراب، غمگینی و ناامیدی، درماندگی و عجز.

13- ترس از عصبانی كردن دیگران.

14- احساس تنهایی، احساس اینكه دیگران، شخص را دوست ندارند و قادر نبودن به بیان احساس خود و ضعف در مواجه شدن یا چیرگی بر مشكلات.

15- اجتناب از موقعیت‌هایی كه شخص باید در معرض عموم قرارگیرد و خود را افشا كند.

16- ناتوانی در انجام دادن كارها به نحو مطلوب یا ثمربخش.

17- حساسیت به انتقاد و كمرویی.

18- شكایت‌های فراوان از دردهای جسمانی.

19- احساس بی‌ارزشی و بی‌لیاقتی.

20- حالاتی از ملامت خود، تنفر از خود و راضی نبودن از خود.

21- انكار موفقیت‌ها و دستاوردهای گذشته و انكار موفقیت در فعالیت‌های جاری.

22-احساس اینكه هر كاری كه شخص انجام می‌دهد با شكست مواجه می‌شود و یا بی‌معنی است.

23- زیر و رو كردن مسائل زندگی.

24- درجست‌وجو و طالب­تشویق از سوی دیگران بودن، تلاش برای به دست آوردن محبت دیگران اما ناتوانی در انجام نثار متقابل محبت به دیگران.

25- خود را سربار دیگران دیدن.

آداب و اصول کسب اعتماد به نفس

درباره اعتماد به نفس و اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی، بسیار خوانده وبسیار شنیده ایم. اعتماد به نفس، درهرکس، تصویری­است از­همه زندگی­گذشته­او. اعتماد­به­نفس، چیزی­نیست جز­مجموعه شکست‌ها و موفقیت‌های فرد و ارزیابی آنها. در نتیجه، اعتماد به نفس در هرکس، تصویری است که او از خود دارد؛ تصویری کهیک شبه حاصل نشده است و لذا یک شبه نیز نمی‌توان آن را دگرگون کرد.

در اینجا نمی‌خواهیم درباره اهمیت اعتماد به نفس و نحوه شکل­گیری آن سخنبگوییم؛ بلکه می‌خواهیم راهی برای­بهبود و افزایش آن ارائه کنیم و پیشنهادهایی برایپدید آوردن اعتماد به نفس کامل عرضه نماییم. اما قبل از بیان برخی دستورالعمل‌ها، لازم است که بر چند نکته تأکید کنیم.

اولین شرط افزایش اعتماد به نفس، آن است که دقیقاً با خودتان رویاروی شوید وببینید که خودتان را چگونه ارزیابی می‌کنید، چه نمره‌ای به خودتان می‌دهید وکدامجنبه ویژگی خودرا بیشتر یا کمتر می‌پسندید. بدون چنین ارزیابی ای از خود و مواجههبا خویشتن، هر کوششی نافرجام خواهد ماند.

دومین نکته آن است که اعتماد به نفس یا تصویری که از خودتان دارید، محصولسالیان گذشته زندگی شماست و به تدریج، به چنین صورتی درآمده است. تغییر و اصلاحآن نیز نیازمند زمان و کوشش است. این سخن، به معنای نومید ساختن افراد نیست؛ بلکهبدین معناست که شناخت واقعیت، در این جا بسیار ضروری است. مهم­آن است که­واقعیترا آنگونه که­هست، بشناسیم و سپس در­پی­اصلاح آن برآییم. سفرهای طولانی نیز باگام‌های نخستین آغاز می‌شوند.

سومین نکته آن است که هرحرکت ما و هر روز که از زندگی ما می‌گذرد، می‌تواندگامی به سوی کسب اعتماد به نفس کامل باشد. فراموش نکنید که هنوز شخصیت آرمانی وفردایی شما آفریده نشده است؛ چرا که هنوز فردا در راه است. لذا همساز با زمان وزندگی می‌توانیم الگوهای شخصیتی خود را دگرگون کنیم و اعتماد به نفس مطلوب خود راکسب کنیم.

راههایی ساده و عملی برای تقویت اعتماد به نفس:

  • ·            افکارتان را پیشاپیش بر موفقیت متمرکز کنید.
  • ·            با تمرکز بر استعدادها، تواناییها و امکانات خود نیروهای درونیتان را تقویت کنید.
  • ·            سعی کنید با تکرار کلمات امیدبخش و دلگرم کننده روحیه خود را از هر لحاظ قویتر سازید.
  • ·            در پی اهدافتان باشید و فکر تأیید از جانب دیگران را از خود دور کنید.
  • ·            از شکست، هراسی به دل راه ندهید، زیرا شکست آغاز پیروزی است.
  • ·            امید و ایمان را باور داشته باشید و آنرا شعار خویش سازید.
  • ·            دائماً به خود تلقین­های مثبت کنید، مثل: من می­توانم.
  • ·            از میان هدفهایتان اول به سراغ موردی بروید که امید بیشتری به موفقیتش دارید.
  • ·            برای رفع هر مسأله به مغزتان رجوع کنید و از آن کمک بخواهید.

به یاد داشته باشید که:

" اگر اراده و تخیل خود را هماهنگ و همراه­کنید و استقامت و پایداری داشته باشید، بی­شک موفق می شوید."

اراده و تخیل، اگر درست ترکیب شوند، همچون موتوری شخص را به پیش می برند.

چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟

حال با توجه به این چند نکته، توصیه‌های زیر می‌توانند به شما کمک کنند تااعتماد به نفس خود را افزایش دهید و تصویر مطلوب خود را بیافرینید.

1- گذشته را بپذیرید؛ آینده را دگرگون کنید.

گذشته را به هیچ وجه نمی‌توان تغییر داد؛ اما آینده هنوز آفریده ­نشده­است. درحقیقت آینده چیزی نیست جز اندیشه‌های شما و کوشش برای آفریدن آن و جامه عملپوشاندن به آن.

نخستین گام درجهت کسب اعتمادبه­نفس، پذیرش­ همین واقعیت ­ساده ­است. از آنجاکه گذشته، در گذشته است و آنرا به هیچ روی نمی‌توان دگرگون ساخت، لذا نباید چنداندل مشغول آن بود. البته مقصود، درس نگرفتن از خطاها و شکست‌های­ گذشته نیست(چراکه این­کار، خود، قدم بلندی است برای رشدخویشتن)؛ بلکه مقصودآن است که در بندگذشته نباشیم و آن قدر خطاهای­ گذشته خود را بزرگ­نکنیم که ما را از دیدن آینده بازدارد. به جای ­این نگاه گذشته نگر، می‌توان عاقلانه به گذشته نگاه کرد و پس ازارزیابی ­آن، بر، آینده متمرکز بود و وقت خویش را صرف چیزی­ کرد که توان آفریدن ودگرگون ساختن آنرا داریم. ما غالباً وقت و اندیشه خود را صرف­ گذشته ­می‌کنیم و درهمان فضا زندگی ­می‌کنیم و در نتیجه، آینده­خویش را نیز براساس همان گذشته‌هایی که ازآن گریزان هستیم، می‌آفرینیم؛ در صورتی­که باید این نگرش را تغییر داد وبا نگاهیتازه، به خود و تجربیات گذشته خویش و قابلیت‌های خود نگریست. این کار، در آغاز، دشوارمی‌نماید؛ اما با کمی تمرین می‌آموزیم­ که صادقانه با خطاهای خود روبروشویم و حتی­اگر لازم شد، فیلسوفانه برخویشتن بخندیم، بی‌آن که خود را تحقیر کردهباشیم.

2-  محدودیت‌های خود را بشناسید.

لازم نیست که هریک از ما درهمه زمینه‌ها سرآمد دیگران و به اصطلاح، در همهعرصه‌ها نفر اول باشد. این کمال طلبی افراطی و اینگونه انتظار داشتن از خویشتن، ریشه در نشناختن خود دارد و آن روی سکه بی‌اعتمادی است.

کسی که خود را در آینه واقعیت دیده است، توانایی‌های خود را در کنار ضعف‌های خود، پذیرفته است و به همین دلیل، اعتماد به نفس پیشرفته­ای دارد. برای مثال، چنین کسی ممکن است خود را در ریاضیات، فوق العاده، در ادبیات، متوسط و در ورزش، ضعیف بداند. او با دانستن این سه واقعیت، دیگر نه خود را می‌فریبد و نه به خودلطمه می‌زند؛ می‌داند که در کجا سرمایه گذاری کند و درچه مسائلی جولان دهد.

اما اگر شخصی بی‌آنکه ارزیابی درستی ازخود داشته باشد، بخواهد در همه عرصه‌ها نفر اول باشد، بی‌شک در­همه عرصه‌ها عقب خواهدافتاد. یکی از­کسانی که نخستتصور­غلطی از خودداشت و می‌خواست در همه حال نفر اول باشد، اما بعدها توانستبر این خصلت کمال طلبی افراطی خود پیروز شود، می‌گوید:

«من دل مشغول کیفیت زندگی‌ام هستم. می‌خواهم سخت کارکنم؛ اما نمی‌خواهم که درهرزمینه‌ای چنان سخت کار کنم که هیچ کاریخوب از آب در نیاید و من دچار احساس شکست خوردگی شوم».

بنابراین، پذیرش­محدودیت‌های خویش، روی­دیگر سکه شناخت و پذیرش توانایی وقابلیت‌های خویش است. با­ ضعف‌های خویش­نیز، مانندیک­قاضی­عادل­رفتارکنید، یا­به­تعبیربهتر، همچو­نپزشکی­باشیدکه می‌خواهد بیماری را درمان کند. لازم نیست که به خاطر وجود ضعفی درخود، از خودتان متنفرباشید و به سبب آن ضعف، خود را تحقیرکنید. کافی استبخواهید که آن ضعف نباشد و درمان­گردد. لذا همچون ناظر بی‌طرفی ضعف‌های خود را بههمان اندازه که اهمیت دارند، ببینید و به تدریج آنها را برطرف سازید.

3- نتایجی را که می‌خواهید، مجسم کنید.

آرمانی­را که در ذهن خوددارید، آینده‌ای را که می‌خواهید بیافرینید، موقعیتیرا که می‌خواهید کسب کنید و...، دقیقاً در ذهن خود مجسم کنید و آنها را به صورتتصویری بیافرینید. مقصود، خیالبافی بی‌اثر نیست؛ بلکه هدف آن است که تصویر روشنیاز آنچه می‌خواهید به دست آورید، داشته باشید. این کار، به شما کمک می‌کند تاانرژی خود را بر آن هدف متمرکز کنید.

فراموش نکنید که رؤیای امروز، واقعیت فرداست و همه اختراعات، نخست به صورتخیال و تصویر بوده اند. این برخورد تصویری با همه آرمان‌ها و اهداف، برای شمامفید است و یاری‌تان می‌دهد تا کم کم، زمینه‌های عینی دستیابی به آنها را فراهمسازید.

شاکتی گواین، نویسنده کتاب تجسم خلاق می‌گوید:

تخیل، توانایی آفریدن ایده‌ای یا تصویری ذهنی در ذهن شماست. در تجسم خلاق، تخیل خود را برای آفریدن آنچه در آرزویش هستید، به کار می‌گیرید. سپس همواره برآن ایده یا تصویر، متمرکز می‌شوید و آن را تقویت می‌کنید، تا آن که جامه واقعیتبه تن کند و آنچه را خواسته اید، به دست آورید.

بسیاری از افراد، از این طریق توانسته‌اند به اهداف خود دست یابند. مهم این است کهشما ببینید که چه تصویری از اعتماد به نفس کامل دارید و سپس خود را در وضعی تصورکنید که دارای آن ویژگی‌ها هستید. این کار، به تدریج به شما کمک می‌کند تا اعتمادبه نفس مطلوب خود را به دست آورید. اگرهم می‌خواهید از شر خصلتی رها شوید، خودرا درحالتی تصور کنید که از آن خصلت، هیچ اثری در شما نیست. همینتصویر و تکرارآن و انجام دادن تمرین‌های اصلاحی دیگر، به شما کمک می‌کند تا ازآن خصلت ناخوشآیند، رها شوید. این کار، خیالپردازی بی‌خاصیت نیست؛ بلکه واقعیتروانشناختی پذیرفته شده‌ای است که به بسیاری کسان، یاری رسانده است.

 

4- درباره اهدافتان با خود گفتگو کنید.

اهداف خودتان را به صورت جملاتی مشخص درآورید و آنها را به خودتان بگویید. این«به خود گویی» باید به صورت مثبت باشد. آدم بی‌هدف، مانند مسافری­است که واردپایانه مسافربری می‌شود و گرچه در آن جا اتوبوس‌های فراوانی است، اما چون نمی‌داند به کجا می‌خواهد برود، نمی‌تواند سوار هیچ یک از آنها شود. هر کس باید اهدافخود را مشخص سازد و آن گاه، آنها را به صورت جملات مثبت درآورد و مرتب برای خودشتکرار کند.

این کار، چندان دشوار نیست. نخست برای خودتان اهداف واضح و معینی وضع کنید. این اهداف را به بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم کنید، آنها را بنویسید و آنگاهبرای خود، تکرارکنید و سپس در ذهن خود، مجسم­سازید و ذهن خود را بدان‌ها مشغولکنید. این اهداف باید واقعی و معقول باشند؛ نه چندان بلند پروازانه و کمال طلبانهکه دسترسی به آنها ممکن نباشد و نه آن قدر پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن رانداشته باشند. کافی است هدف، کمی دور از دسترس باشد، تا نیرو و توان­شما را بسیجکند. این اهداف، در آغاز می‌تواند معقول، کوتاه مدت و حتی ساعتی باشد. اهدافمعقولی برای هر ساعت، هر روز و هر هفته وضع کنید؛ اما اهداف بلند مدت نیز در ذهنخود داشته باشید. موفقیت در اهداف کوتاه مدت، شما را برای دست یافتن به اهدافبلند مدت‌ تشویق می‌کند و‌انگیزه تلاش را در شما بیدار می‌سازد. همواره ایناهداف را به خود یادآوری کنید، تا بخشی از ضمیرناخودآگاه شماگردد و قسمتی ازشخصیت شما شود. شما با این کار، خود را برای تحقق این اهداف، شرطی می‌سازید.

هنگامی­که می‌خواهید اهداف خویش را به صورت جملات تأکیدی و مثبت درآورید، بهاین نکات توجه داشته باشید:

الف) جملات را در قالب اول شخص مفرد درآورید، مانند: من می‌خواهم...

ب) در جملات خود، فعل مربوط به زمان حال را به کار ببرید، مانند: من تصمیمدارم؛ من احساس می‌کنم؛ و...

ج) نتایج نهایی­ای را که می‌خواهید به دست­آورید، توصیف­کنید و بر جنبه مثبتهدف خودتأکید کنید، نه جنبه منفی آن.

می‌توانید اهداف مربوط به جنبه‌های­گوناگون­زندگی­خودتان را بهصورت جملات مثبت تأکیدی درآورید و آنها را بر کارتهایی با ابعاد 7 در 12 سانتیمتربنویسید. سپس این کارت‌ها را در قسمت‌های مختلفی که در دیدرس­شما باشند(مانند:کیف پولتان، دفترکوچک جیبی و...) قراردهید، تا همواره چشم­شما به آنها بیفتد. بدین ترتیب، اهدافتان را یادآوری می‌کنید. شما حتی می‌توانید جملات تأکیدی را برنوارکاستی ضبط کنید و آنرا پیش­از خواب­شبانه و یا در اوقات مناسب دیگری برایخود پخش­کنید. هدف این نوع کارها آن است که شما لحظه‌ای از هدف‌های­خویش غافلنمانید. آن قدر آنها را برای خود­تکرارکنید که به طور ناخودآگاه، به دنبال آنهاحرکت نمایید. پس­از آنکه این جملات در بانک­حافظه مغز شما ثبت شد، رفتارتان نیزدگرگون می­شود. بخشی از مغز شما، همچون رایانه عمل می‌کند. هرچه به آن بدهید، همان را باز پس می‌فرستد. به تعبیر دیگر، «برون داد» آن، مناسب با «درون داد»یا داده‌های آن است. پس سعی­کنید داده‌های مثبت و قاطع به مغز خود ارسال کنید، تانتایج قاطع و مثبت بگیرید.

5- تصمیم گرفتن را تمرین کنید.

پژوهشها، نشان­داده‌اند: ­کودکانی­که­درسال‌های­اولیه­زندگی­خود، تشویقشده‌اند­تا برای­خود، تصمیم بگیرند، از دیگرکودکانی که این موقعیت را نداشته­اند، در اعتماد­به­نفس، رتبه بالاتری کسب کرده­اند.

تمرین تصمیم­گیری، به شما کمک می‌کند تا نسبت به قدرت قضاوت­ خود، اطمینان بیشتری به دست آورید و در نتیجه، اعتمادبه نفس کامل تری کسب نمایید.

زندگی، سراسر، عرصه تصمیم­گیری است و ما لحظه‌ای را بی‌آن از سر نمی‌گذرانیم واز بامداد تا شامگاه و در همه جنبه‌های زندگی، ناگزیر از تصمیم­گیری هستیم. اگربیاموزیم که به­جای دیگران برای خود تصمیم بگیریم، به تدریج، دارای اعتماد به نفسکاملی خواهیم شد و تصویر بهتری از خویش ارائه خواهیم نمود.

مهم نیست که در چه زمینه‌ای تصمیم بگیریم. مهم، تمرین تصمیم­گیری است. یادمان باشد که قضاوت درست، نتیجه تجربه است وتجربه، خود، نتیجه چندین قضاوت­نادرست است. بنابراین، از هر فرصتی برای تصمیم­گیریاستفاده­کنید و این نیرو را در خویش پرورش­دهید. تصمیم­گرفتن، مستلزم­خطرپذیری واحساس مسئولیت است. لذا اگر هم نتایج تصمیم شما خوشایندتان نبود، مسئولیت آن رابپذیرید.

6- در برخی زمینه‌ها متخصص شوید.

آگاهی عمومی، لازمه زندگی فردی و اجتماعی است؛ اما کافی نیست. برای پیشرفت درزندگی فردی و حرفه‌ای، شما باید در زمینه‌هایی متخصص و منحصر به فرد باشید.

7- روش ركوردگذاري و­ سيستماتيك بالا­بردن اعتماد به نفس را به کار گیرید.

به دنبال چند تا شكست پي­در­پي اعتماد به نفس ما پایين مي­آید و به دنبال چند موفقيت، اعتماد به نفس بالا مي­رود. براي اينكه اعتماد به نفستان بالا برود در مشارطه كردن براي انجام كارها يا حتي تمرينات يك دفعه سنگ بزرگ را براي پرتاپ انتخاب نكنيد كه موفق نشويد و در ذوقتان بخورد. از مشارطه­هاي كوچك و انجام كارهاي كوچك شروع كنيدكه مي­توانيد­راحت­تر­انجامش­بدهيد­و­بعد از­آن هم­حتماً از­خودتان­قدرداني كنيد. به­اين­مي­گویند روش ركوردگذاري براي­خود. مثلاً يكدفعه نگویيد­ديگر تا آخرعمر به فلان موضوع فكر نمي­كنم چون وقتي موفق نشويد، ترس از شكست پيدا مي­كنيد و اين خودش باعث شكستهاي بعدي مي­شود. همانطور كه گفتم از مشارطه­هاي كوتاه مدت شروع كنيد مثلاً از يك ساعت. بعد ركورد زمانيتان را به يك ساعت و ربع افزایش دهید و بعد... همين جور بيشتر. اين يعني موفقيت، در هر ركورد خودش ايجاد اعتماد به نفس بيشتر مي­كند.

8- هيچ­گاه تصميمي نگيريد، مگر اينكه مطمئن به انجامش باشيد.

وقتي­به كسي قول مي­دهيدكه سر ساعت­هشت پيش­او برويد اما چندبار پياپي بدقولي­مي­كنيد و نمي­رويد درواقع ضميرناخودآگاه شما اين پيام را دريافت مي­كند كه "من آدم قابل اعتمادي نيستم!" عدم اعتماد به نفس باعث عدم عزت نفس ميشود.

ياد بگيريد بگویيد " نه"، اما " آره" الكي و نابجا به كسي نگویيد!

مثلاً غذایتان روي گاز است و صدتا كار مهم داريد بعد دوستتان تلفن مي­كند و مي­خواهد از در و ديوار برایتان حرفهاي غيرضروري بزند. اگر نتوانيد به او بگویيد «نه» و براي­خودتان احترام قائل نشويد ضمير ناخودآگاهتان مي­گوید "اين كه براي خودش احترام قائل نيست پس قابل احترام و اعتماد هم نيست!"  پس مراقب باشيد كاري نكنيد كه ضمير ناخودآگاهتان بگوید اين آدم قابل اعتماد نيست چون خود اين به معني از بين رفتن اعتماد به نفس است!

9- چيزي را در ذهن هدف نناميد مگر اينكه قسم بخوريد كه به آن برسيد!

پس اهدافتان را پله پله انتخاب كنيد و به كمتر از هدفتان قانع نشويد.

 

 

10- افكارتان را كنترل کنید.

اگر افكار كنترل بشوند و ضميرناخودآگاه برنامه ريزي بشود(با كارها و تمرينات ما) خود به خود اعمال ما هم برنامه ريزي مي­شوند. يعني ما ابتدا بايد افكارمان را بر طبق فرمولهايي كه مي­دانيم، برنامه­ريزي كنيم، سپس اعمال ما خودبه­خود هماهنگ مي شوند. آدم­ مثبتي كه ذهن مثبتي دارد و آگاهي مثبتي هم دارد مدام نمي­گوید: واي من نمي­توانم خودم را كنترل كنم!  بلكه از تمرينات و تكنيكها استفاده ميكند. پس براي بالا بردن اعتماد به نفس بايد باور داشته باشيد كه شما مي­توانيد و آنرا به زبان هم بياوريد.

11- كيمياگري را تجربه كنيد.

كيمياگرها كساني هستندكه از مس، طلا مي­سازند! بله! كيمياگري هم علم و هم هنراست. كيمياگرها كساني هستند كه از كمترين چيزها به بالاترين چيزها مي­رسند. صفات كيمياگري را در خودتان تقويت كنيد و باور كنيد كه شما هم با كمترين امكانات مي­توانيد به همه چيز برسيد. نگویيد من كه هيچي ندارم و امكاناتم صفر است. با برنامه­ريزي درست ذهن، مي­توانيد به همه­چيز برسيد. به قول استادي، اگر قرار باشد هرروز چلوكباب بخوريم، كه هنري نكرديم! اگر يک روز نان­خالي­داشتيد اما آنرا با همان لذتي كه چلوكباب را مي­خوريد، خورديد، آن وقت كيمياگريد و هنر كرديد!

12- هميشه در رديفهاي جلو بنشينيد تا به چشم بیایید.

چون موفقيت، مساوي است با مشخص بودن.

13- مستقيماً به چشم ديگران نگاه كنيد.

در واقع شما با اين كار مي­گویيد كه: انسان درستي هستم و به آنچه مي­گویم اطمينان دارم، نمي­ترسم و اعتماد به نفس دارم.

14- سرعت راه رفتنتان را 25% افزايش دهيد.

شلختگي، لاقيدي و پرسه زدن از ويژگيهاي افرادي با نگرش منفي­است. سريع راه رفتن باعث افزايش اعتماد به نفس­ مي­شود. يادتان باشد هنگام راه­رفتن، شانه­هایتان را عقب نگهداريد و سرتان را بالا بگيريد.

15- بلند و قاطع حرف بزنيد.

هردفعه كه شخص كمرو فرصتي را براي حرف زدن از دست مي­دهد بيشتر احساس زبوني و ناتواني كرده و اعتمادش­به خويش­كاهش­پيدا مي­كند. براي­خودتان، قانوني­وضع كنيد كه درتمام كنفرانسها و نشستهاي اداري، داوطلبانه چيزي بگویید، نظر بدهيد، پبشنهادي عنوان­كنيد و سؤالي بپرسيد ولي به ياد داشته باشيد آخرين نفري نباشيد كه حرف مي­زند. هرگز از اينكه فرد بي­اطلاعي به نظر برسيد نگران نباشيد. اينقدر از خود نپرسيد: «حرف بزنم يا نه؟». به بقيه بفهمانيد كه شما هم مي­توانيد سخن بگویيد.

16- خنده رو باشيد.

لبخند، عالي­ترين دارو براي بالابردن ­اعتماد به نفس­است. در موقع ترس، خنديدن را امتحان كنيد. خنده، مخالفتها را مانند يخ ذوب مي­كند و علاوه بر اين، اشخاص نمي­توانند از دست شما عصباني باشند. نيروي خنده را به اختيار خود دربياوريد(مثلاً در يك پيشامد­اشتباه، لبخند بزنيد و صميمانه بگوييد: جداَ نمي­خواستم اينطور بشود).

محال كلمه­اي است كه در فرهنگ ديوانگان يافت مي­شود.

 

17- خود را با دیگران مقایسه نکنید.

همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوت­اند. دلیلی ندارد که همه ما توانایی­های یکسانی داشته باشیم و کارهای مشابهی انجام دهیم. اگرسعی کنید که خودرا با هرکسی که سر راهتان قرار می­گیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.

18- خود را دست کم نگیرید.

سعی کنید که ارزش خود را به عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمی­شود که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید، مگرهمه باید از شما­خوششان بیاید!!! افراد زیادی­هستند که شما را دوست­می­دارند و برایتان ارزش قائل­اند.

19-  فهرستی از کارهایی که انجام داده­اید و در آنها موفق بوده­اید تهیه کنید.

سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بوده­اید متمرکز شوید. اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید. شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد و قدرتی باشد که بتواند باعث خنده دیگران شود و یاحتی شاید توانایی­هایی در شما وجود داشته باشد که هنوز کشفشان نکرده­اید. سعی کنید لیستی از کارهای انجام شده­تان تهیه کنید. مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد. با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.

20-  سر خود را بیشتر گرم کنید.

سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید که به آنها علاقه دارید.

ممکن است به کتاب خواندن علاقه­مند باشید، یا به باشگاه بروید یا هر کار­دیگری...هر چه زمان بیشتری به انجام کارهای مورد علاقه­تان اختصاص دهید، کمتر وقت برای سرزنش خود و متأسف­شدن برای­ خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهمتر این است که این کار باعث میشود که شما احساس مفید بودن کنید و این به شما هدف میدهد.

21-  با افراد مثبت، نشست و برخاست کنید.

گاهی اوقات، بودن در جمع افرادی­که از خودتان هم دلسردتر و افسرده­تر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید بیشتر به نفعتان ­خواهدبود تا با آنها. به ­جای چنین ­افرادی سعی کنید با افرادی مراوده کنید که می­توانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، می­تواند سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.

22- در جلسات روان­شناسی شرکت کنید.

امروزه درمانهای زیادی برای این مشکل پیشنهاد می­شود. مجمع های بسیاری هم برای این منظور تشکیل می­شود. به این افراد توصیه میشود که در این جلسات روان­شناسی شرکت کنند چون بسیار مؤثر بوده است. کتابها و نوارهای زیادی هم در این زمینه ارائه میشود.

23- با خودتان صادق باشید.

من چیزی در مورد شما نمی­دانم، اما می­دانم که امروز در این دنیا کینه و نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت، بدترین کار این است که شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یک بار به دنیا می­آیید و همین یکبار هم زندگی کوتاهی خواهید داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند. سعی کنید که تواناییهای خود را بشناسید و ببینید که در چه زمینه­هایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند تواناییهای شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند.

24- خودتان را متشخص نشان بدهيد و ظاهر فرد متشخص را داشته باشيد.

از لباس به عنوان وسيله­اي براي­ارتقای شخصيت خود و ايجاد اعتماد به نفس­استفاده كنيد. حتي ميگویند كه: "درامتحان، بهترين­لباس­خودتان­را بپوشيدچون­كمك­مي­كندافكار درخورتوجهي­داشته­باشيد." ظاهرآراسته، ناخواسته حرف ميزند و مي­گوید: با شخص ارزشمندي روبرو شده­اند؛ شخصي باهوش، موفق، متشخص، با عزت نفس وقابل اعتماد. ظاهر مرتب­شخص بيان مي­كند كه: او خودش را قبول دارد و شما هم ميتوانيد او را قبول داشته باشيد. پس تعهدي به خود و ديگران بدهيد كه:

"هميشه در اوج آراستگي باشيد."

25- برای كار خودتان ارزش قائل شويد.

هميشه با خودتان تكراركنيد: "برای خودم كسي هستم، شايستگي كامل دارم، كارم درحدعالي­است، برای كارم ارزش قائلم." شخصي كه فكرميكند كارش داراي اهميت است، اشارات ذهني­خاصي را در مورد انجام هرچه بهتر كارش دريافت مي­كند و كار بهتر يعني: تشخیص بيشتر، ترفيعهاي بيشتر، پول بيشتر و خوشحالي بيشتر.

پس، كليد راهگشاي خواسته هایتان، تفكر مثبت نسبت به خود است.

26- روزي چند بار با انديشه­هاي مثبت و نيروبخش به خودتان انگيزه و دل وجرأت بدهيد.

در تمام موقعيت­ها فراموش نكنيد كه: يک انسان طراز اول و درجه يك هستيد. خودآزاري­هاي تحقيركننده را كنار بگذاريد. قابليتهایتان را بشناسيد و در توصيف آنها شكسته نفسي نكنيد.

27- تفكر خود را دست بالا بگيريد و مانند افراد متشخص رفتاركنيد.

در تمام موقعيتهاي­زندگي ازخود بپرسيد: "آيا طرز فكر، طرز­صحبت، رسيدگي به سر و وضع، مشكلات، نگراني، اعتماد به نفس، عصبانيت، شوخي و كار «يک انسان متشخص» اينطوري است؟" فكركردن به پاسخ اين سؤالها در هر موقعيتي، كمك ميكند تا عكس­العمل مناسبي اختيار كنيد.

هم چنين، هر روز ازخودتان بپرسيد: " آيا من از هر لحاظ شايستگي آنرا دارم كه سرمشق ديگران باشم؟ آيا تمام عادات من طوري هستند كه از ديدن آنها در زيردستانم خوشحال بشوم؟" بدون شك، جوابي كه باصداقت به اين پرسش ميدهيد، تغيير دهنده خيلي از رفتارهایتان خواهد بود.

28- شما بزرگترین معجزه طبیعت ­هستید و هرگز نه درگذشته و نه درآینده نظیر شما نبوده و نخواهد بود.

هرکجا که میروید پیش­فرضتان این باشد که موفق­میشوید و انتظارداشته باشید که مورد محبت و توجه دیگران قرار گیرید.

29- لازم نیست­که کسی غیر از خودتان باشید. فقط­ کافی­ است از کسی­که قبلاً بوده­اید بهتر باشید. زندگی را با واژه های خودتان تعریف کنید و همیشه مثل بهترین کسی که میتوانید باشید زندگی کنید.

هیچ مشکلی وجود ندارد که شما قادر به حل آن نباشید، هیچ مانعی وجود ندارد که شما قادر به از میان برداشتن آن نباشید و هیچ هدفی وجودندارد که شما قادر به رسیدن به آن نباشید. هرکاری را که دیگری انجام داده باشد شما هم به احتمال زیاد میتوانید انجام دهید به شرط آنکه شدیداً طالب آن باشید.

30- هیچ کس بهتر از شما نیست. فقط بعضی از افراد در زمینه­های بخصوصی بهتر از شما پرورش یافته­اند و دانش بیشتری کسب کرده­اند.اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد، باید آن را شروع کنید، حتی اگر در اوایل کار نتوانید آن را به خوبی انجام دهید.

31- ذهن شما مثل ماهیچه عمل می­کند. هر چه بیشتر آنرا به کار گیرید قوی­تر می­شود.

32- انسانهایی که اعتماد به نفس دارند ابتدا فکر می کنند، تصمیم می­گیرند و سپس عمل می­کنند.

حتی وقتی میتوان محتاطانه عمل کرد، شجاعانه و با اعتماد به نفس عمل کنید.

33- خود را بپذیرید و برای خود اعتبار قائل شوید.

اعتماد به نفس، نقش مؤثرى در جلب اعتماد ديگران دارد، چون تأثيرگذارى برافراد بستگى زيادى به قدرت ايمان و خودباورى دارد. كسى كه به خود اعتماد ندارد، هرگز نمى­تواند اعتماد ديگران را جلب كند.

اگر در جهان بايدت برترى      نبايد كه خود پست و دون بشمرى

چو خود خويشتن پست بينى و خوار    دگر از كس اميد عزت مدار

امام على(ع) مى­فرمايد: به راستى كه شخصيت انسانى، گوهر گران­بهايى­است كه هركس آن را حفظ كند، تعالى يابد و هركس آنرا پست گرداند، فرو مى­افتد.

درجای ديگر مى­فرمايد: ارزش شخصيت هر فردى، وابسته به روشى است كه اتخاذ مى­كند، اگر نفس خود را از پستى بر كنار داشت، رفعت مقام پيدا مى كند و اگر آنرا خوار شمرد، به پستى مى گرايد.

34- از خودتان سوال کنید: "بدترین نتیجه چیست؟"

بیش از اندازه مسائل را در ذهن خود پر اهمیت جلوه ندهید، پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، نگران خوب یا بد شدن آن نباشید. میزان انرژی انسانها نامحدود است، بنابراین سعی­کنید از آن درجهت بنا کردن روابط موفق، ارتقای شغلی و رسیدن به اهدفتان کمک بگیرید نه در راه تلف کردن این انرژی آن هم برای نگرانی حول محور اتفاق­هایی که هنوز به وقوع نپیوسته­اند. زمانی دست بعمل بزنید که قدرت کنترل بر روی مسائل را داشته باشید. تا جایی که میتوانید از انرژی خود در راه صحیح استفاده کنید.

35- خودتان را از شر نق زدن و صداهای منفی درونی خلاص­کنید.

این صداهای منفی و منتقد درونی جلوی هرگونه پیشرفتی را می­گیرند. برای رهایی از این صداها می­توانید در ذهن خود یک کلید کنترل صدا خلق کنید و هرگاه احساس کردید که تن این صداها درحال بالا رفتن است، پیچ کنترل صدا را بچرخانید تا دیگر اثری از آن باقی نماند؛ یا میتوانید گوینده این صداها را شخصیت­های کارتونی­درنظربگیرید. فکرمی­کنید اگر «دانل داک یا میکی موس» از شما انتقاد کنند، باید آنها را جدی بگیرید؟ هدف این است که به هرحال به طریقی بتوانید خودتان را از این صداها رهایی بخشید. اگر دائماً صداهایی که در سرتان وجود دارد در حال انتقاد کردن باشند، فلج می­شوید و هیچ کاری نمی­توانید انجام دهید. از سوی دیگر اگر صداهای افراد مضحکی را بشنوید که درحال انتقاد از شما هستند، به آنها ریشخند زده و به راهتان ادامه می دهید.

36- زمانی که قرار است کاری را برای اولین بار انجام دهید، از همین حالا در ذهن خود مجسم کنید که آن کار را با موفقیت به پایان رسانده­اید.

چشم­هایتان را روی هم بگذارید و در ذهن خود به وضوح تجسم کنید که در کلیه برنامه­ریزی­ها موفق بوده­اید و نتیجه کار چیزی جز افتخار و کامیابی نبوده­است. ذهن شما تفاوت میان تجسم­های واضح و اموری که در حقیقت اتفاق می­افتند را نمی­داند. به همین دلیل با بکارگیری هر 5 حس خود آن را تا آنجا که می توانید به وضوح و واقعیت عینی نزدیکتر سازید.

37- فردی را پیدا کنید که در زمینه فعالیت شما متخصص است و از کارهای او الگوبرداری کنید.

رفتارها، نگرشها، ارزشها و اعتقادات وی را در زمینه  مورد نظر سرمشق خود قراردهید؛ چگونه می­توانید این کار را انجام دهید؟ در وهله اول اگر به افراد مورد نظر دسترسی داشتید که میتوانید مستقیماً با آنها صحبت کرده و تا آنجایی که می­توانید خود را در همنشینی و مصاحبت آنها قراردهید. همچنین میتوانید با کسانی که شخص مورد نظر را می­شناسند به گفتگو بپردازید و اگر محصولی دارند، آنرا خریداری نموده و روی آن تحقیق کنید.

38- نگرش"چنانکه" را در خود پرورش دهید.

طوری از خود واکنش نشان دهید "چنانکه" رفتار و یا ایده­ای که آرزویش را دارید، در شما وجود دارد. به عنوان مثال فرض کنیم که شما علاقه دارید تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. از خود سوال کنید اگر اعتماد به نفس بالایی­داشتم در این شرایط چه واکنشی از خود نشان می دادم؟ چه احساسی­داشتم؟ چگونه صحبت میکردم؟ طرز تفکرم چطور بود؟ صداهای درونی­ام چگونه با من صحبت میکردند؟ و .... با مطرح نمودن یک چنین پرسشهایی و پاسخ دادن به آنها، شما خودتان را مجبور می­کنید که به سمت وضعیت اعتماد بنفس پیش بروید. همانطور که نگرش"چنانکه" را پیش می­گیرید متوجه می­شوید که دست از سرزنش خود بر می­دارید و نگرش­جدید مثل یک عادت، جزئی از رفتارها و کنشهای طبیعی شما می­شود. ظرف 30 تا 40 روز، این نگرش به صورت یک رفتارعادی خود را در روزمرگیهای زندگیتان نمایان میسازد.

39- خودتان را در آینده مجسم کنید.

شاید اندکی رعب­انگیز و وحشت آور باشد، اما مطمئن ­باشید که نتیجه­ خوبی از آن بدست می­آورید. خودتان را در بسترمرگ در نظر بگیرید که دوستان و خانواده در اطراف­ شما جمع شده­اند. دراین ­حال به مرور زندگیتان بپردازید. آیا واقعاً این همان چیزی است که می­توانید از زندگی خود برای اطرافیانتان تعریف کنید؟ فکر نمی­کنم! پس سعی کنید همین­ حالا تصمیمات مناسبی را اتخاذ نمایید تا روند زندگی خود را به طور کلی تغییر دهید.

40- به خاطر داشته باشید زمانیکه دنبال کاری نمی روید، شانس موفقیت در آن را به طور 100% از دست می دهید.

وقتی جسارت به خرج ندهید، به هیچ چیز نمی­رسید. برای آنکه به چیزهایی که می­خواهید دست پیدا کنید، باید آنها را با تمام وجود خود بخواهید. اگر دائماً به دنبال چیزهایی که می­خواهید باشید، مطمئناً به آنها می­رسید. زمانی که ذهن خود را بر روی اهدافتان متمرکز می­کنید، به این مسئله ­هم فکرکنید که افراد زیادی هستند که آماده کمک به تحقق ساختن رویاهای ­شما هستند. دیگران به شما کمک می­کنند چرا که می­دانند یک روزی خودشان هم نیازمند کمک هستند و شاید آن روز شما به آنها کمک کردید. زمانیکه نسبت به تحقق امری اعتقاد داشته باشید، بی­شک روزی میرسد که افکار شما جامه عمل پیدا می­کنند، من شما را دعوت به پذیرفتن این نگرش میکنم.

اکنون با توجه به مباحثی که مرور کردی تست زیر را با دقت انجام بده و خودت را مورد ارزیابی قرار بده. البته با خودت صادق باش و آنچه را که در مورد خودت درست می­دانی علامت بزن. این نظر تو در باره­خودت میباشد، پس کاری به نظر دیگران ­نداشته باش و فقط نظر خودت­، در مورد اکنون خودت را اعلام کن. اگر امتیاز مناسب را کسب­کردی که به خودت تبریک بگو و به مباحث بعد بپرداز و اگر امتیاز پایین به دست آوردی، مجدداَ مطالب این فصل را مرور کن و دوباره تست را اجرا کن.


 

تست اعتماد به نفس آيزنك را اجرا کنید.

در اين تست، ميزان اعتماد به نفس ارزيابي مي­شود. افراد با نمرات بالا براي خود، قدر و احترام زياد قايل­اند، از تواناييهايشان مطمئن هستند، خويشتن را انساني با ارزش و مفيد مي­شمارند و معتقدند كه ديگران آنها را دوست دارند.بايد بگوييم كه اين افراد، بدون در نظرگرفتن جنبه­هاي خودخواهي و خودپسندي، واقعاً خود را دوست دارند. كساني كه نمراتشان در اين معيار پايين­باشد، اشخاصي­هستند كه خودشان را قبول ندارند و خود را شكست خورده و بدون مقبوليت مي­انگارند. اگر كسي نمره­اش خيلي پايين باشد ميتوان گفت كه دچار عقده حقارت است.

پرسشنامه زير شامل 30 سوال است. به طوركلي سعي ­كنيد با اولين برداشتتان از پرسش­ها، به آن­ها پاسخ دهيد. كوشش نماييد پاسخهايتان به پرسشها به صورت آري يا خير باشد و تنها در مواردي كه امكان تصميم­گيري برايتان دشوار است پاسخ (؟)را علامت بزنيد.

1) آيا به اندازه كافي در كارهاي خود موفقيت داريد؟            آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

2) آيا در زندگيتان چيزي وجود دارد كه به آن افتخار كنيد؟     آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

3) آيا اغلب اوقات احساس مي­كنيد در زندگي موفق بوده­ايد؟  آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

4) آيا دچار احساس حقارت هستيد؟                   آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

5) به طور كلي آيا به خود اطمينان كافي داريد؟       آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

6) آيا اغلب آرزو مي­كنيد جاي كس ديگري بوديد؟ آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

7) وقتي قرارباشد در برابر عده­اي صحبت كنيد آيا احساس نگراني مي­كنيد كه ممكن­است به خوبي از عهده اين كار بر نياييد؟  آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

8) آيا احساس مي­كنيد كه مايل هستيد خيلي چيزهاي زندگيتان تغيير كند؟  آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

9) آيا فكر مي­كنيد كه روي هم رفته مردم شما را دوست دارند؟               آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

10) آيا به تصميمات خود بسيار اطمينان داريد؟                                 آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

11) آيا در نظر خودتان آدم با ارزشي هستيد؟                                    آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

12) آيا اغلب نسبت به كارهايي كه كرده­ايد، احساس شرمساري مي كنيد؟ آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

13) آيا وقتي به عكسهايتان نگاه مي­كنيد، اغلب ناراحت مي­شويد و فكر مي­كنيد كه هيچ وقت قيافه شما را خوب نشان نمي دهد؟  آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

14) آيا در ميان خانواده شما كسي هست كه در شما اين احساس را ايجاد كند كه آدم چندان خوبي نيستيد؟                              آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

15) اگر كسي از كارهاي شما انتقاد كند، خيلي ناراحت مي­شويد؟ آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

16) آيا فكر مي­كنيد كه مردم دوست دارند شما دور و برشان باشيد، چون شما را آدم مفيدي مي­دانند؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

17) آيا اغلب اوقات درباره ارزش و شايستگي خود ترديد مي­كنيد؟             آريΟ    خير   Ο ؟ Ο

18) وقتي كه ديگران از شما تعريف مي­كنند، آيا در صداقت آنها شك ميكنيد؟ آريΟ    خير  Ο  ؟ Ο

19) گاهي وقتها پيش آمده است كه از ترس تمسخر و انتقاد ديگران، نظرات خود را بيان نكرده باشيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

20) آيا به طور كلي در موقعيتهاي اجتماعي خود را فردي خجالتي مي­دانيد و از اين مسئله نگرانيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

21) آيا حتي در برابر افرادي كه مقام اجتماعي پايين­تري از شما دارند، احساس حقارت مي­كنيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

22) آيا معمولاً احساس مي­كنيد که مي­توانيد كارهايي را كه دوست داريد با موفقيت انجام دهيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

23) آيا از شكل و قيافه خود راضي هستيد؟ آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

24) آيا در بر خورد با ديگران معمولاً خاموش مي­مانيد چون مي­ترسيد حرفهاي شما سبب شود كه مردم شما را دوست نداشته باشند؟                         آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

25)آيا معمولاً براي شما مشكل است كارهايتان را طوري انجام دهيد كه مورد تاييد و تحسين ديگران قرار

گيرد؟                                    آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

26) آيا زياد پيش مي­آيد كه احساس كنيد، سعي داريد خودتان را بهتر از آنچه هستيد نشان دهيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

27) آيا گاهي احساس مي­كنيد كه هرگز نخواهيد توانست كاري را درست انجام دهيد؟

آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

28) آيا گاهي اوقات احساس ميكنيد كه مردم از شما سوءاستفاده مي­كنند؟   آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

29) آيا شما دست كم در حد عادي براي خود ارزش و احترام قائل هستيد؟ آريΟ        خير    Ο   ؟Ο

30) آيا فكر مي­كنيد شخصيت شما براي دیگران جذاب باشد؟                  آريΟ        خير    Ο   ؟ Ο

 

تمرينی برای افزایش اعتماد به نفس:

يک آگهي 60 ثانيه اي با موضوع "شناساندن ارزشهايم به خودم" در موردخودتان ترتيب بدهيد.

بدينگونه كه:

* من شخصيتی مهم و استثنايي هستم.

* من در همه موارد بزرگ انديشم.

* من توانايي زيادي برای انجام كارها دارم پس در سطح عالي كار مي­كنم.

* من به خوشحالي، موفقيت و پيشرفت ايمان دارم و فقط از خوشحالي، پيشرفت و موفقيت صحبت مي­كنم.

* من دلگرم هستم پس شور و شوق را نيز در تمام كارهایم آشكار مي­كنم.

* من انگيزه­هاي بسيار دارم و هيچ چيز نمي­تواند من را متوقف كند.

* من ظاهر خوبي دارم.

* من ديروز گل كردم و امروز لازم است بيشتر گل كنم.

* حال اين من و اين هدفم. پس مستقيم به جلو...!

آگهي­یتان را هرروز، 3 مرتبه با قاطعيت در خلوت برای خودتان بخوانيد. صريح و راحت با خودتان حرف بزنيد و به هيچ كس جز خودتان فكر نكنيد. بعدها كه حرفه­اي­تر شديد، مي­توانيد آگهي را به جاي اينكه با صداي بلند بخوانيد چند بار در دلتان بگویيد. مهمترين نكته اينكه: مخصوصاً زماني كه دچار يأس شديد، آگهي یتان را چند بار برای خودتان بخوانيد.

آنكه می­خواهد پریدن بیاموزد، ابتدا باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن بیاموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی­كنند.

 



:: بازدید از این مطلب : 605
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :

موضوعات
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
پشتیبانی